زبان؛ میراث فرهنگی که از یاد رفته است
- دوشنبه 18 فروردین 1399 | 09:15
-
زبان؛ میراث فرهنگی که از یاد رفته است5 از 5 بوسیله 1 رای
ایران کشوری است با فرهنگ و تمدن کهن که تنوع اقوام در این سرزمین، زبانها و گویشهای مختلفی را در هر گوشه از آن رقم زده است. شاید جالب باشد اگر بدانید بیش از ۷۵ زبان و گویش در کشور رایج است. از آنجایی که زبان و گویش یکی از مهمترین ابزار انتقال پیام برای برقراری ارتباط متقابل بین انسانها محسوب میشود، دارای کارکردهای مهمی است. مانند ایجاد تفاهم و ارتباط، بیان عقاید، انتقال متقابل اطلاعات و فرهنگسازی. با توجه به آنچه گفته شد به این نکته خواهید رسید زبان، فرهنگ را به وجود میآورد و به نسلهای آینده منتقل میکند. از نظر بسیاری از زبانشناسان کشورهایی که دارای زبان و گویشهای مختلفی هستند از یک فرهنگ غنی و کهن برخوردارند. ایران نیز با توجه به وسعت زبان و گویشهایش میتواند جزو چنین کشورهای غنی و کهنی باشد. این در حالی است که به خاطر بیتوجهی به این گنج گرانبها دور نیست زمانی که شاهد از دست دادن این تنوع گویش و زبان در کشورمان باشیم.
زبان فارسی یکی از چهار زبان کلاسیک دنیا
زبان فارسی زبانی دیرپا و پرظرفیت است که در کنار زبانهای یونانی، لاتین و سانسکریت به عنوان چهار زبان کلاسیک جهان شمرده میشوند. زبانی را زبان کلاسیک میدانند که باستانی باشد، دارای ادبیات غنی بوده و در آخرین هزاره از عمر خود تغییرات اندکی در آن رویت شود.
زبان «فارسی» به عنوان میثاق مشترک همه ایرانیان درون فلات و نیز به عنوان زبان فرهنگی منطقهای ایران و شبه قاره هند (تا پیش از استعمار انگلیس و براندازی سلسله مسلمان و فارسی زبان گورکانیان و هم عصر با صفویان در سال 1857) مطرح بوده و هست. در عین حال این توانایی را داشته تا از میان تهاجمات و تبادلات فراوان نظامی و فرهنگی، هویت مستقل خود را حفظ کند. این زبان با استفاده از ظرفیتهای وام گرفته شده و تاثیر و تاثر مثبت با زبان عربی ـ به عنوان زبان دین ـ پویایی و انعطاف خود را نشان داده است. برای اثبات چنین اتفاقی به شکلگیری شاهکارهای ادبی و شعری به زبان فارسی و بر اساس اوزان عروضی ادبیات عرب میتوان اشاره کرد.
از طرفی فارسی دارای توانایی شگرفی برای استفاده از واژههایی فراوان است که در لهجههای بومی و زیرشاخههای محلی مناطق مختلف فلات ایران وجود دارد. چنین ویژگی باعث میشود رابطه دو سویه بین لهجهها و خردهفرهنگها ایجاد کند. همچنین باعث میشود توانمندی زبان رسمی افزایش پیدا کند و از فقر لغوی زبان جلوگیری شود. زبان فارسی در حال حاضر در دو کشور ایران و تاجیکستان زبان رسمی است. در افغانستان نیز به عنوان یکی از زبانهای رسمی شمرده میشود. به طور قطع پتانسیل زبان فارسی بیشتر از 110 میلیون گویش خواهد بود و به عنوان عنصری اساسی و کلیدی برای بازسازی و بازیابی حوزه تمدنی هند و ایرانی ارزیابی میشود.
خردهفرهنگهایی که با از دست دادن زبان بومی در حال نابودی هستند
در حال حاضر حدود 6 هزار زبان و گویش در جهان وجود دارد. متاسفانه با پیشبینی صورت گرفته شده از سوی زبانشناسها احتمال اینکه تا پایان قرن، نیمی از آنها نابود شود بسیار قوی است. سوغات استعمار یکی از دلایلی است که باعث نابودی هر چه سریعتر زبانها شده. باوجود اینکه دیگر خبری از استعمار به شکل کلاسیک نیست؛ اما با شکلگیری پدیده «استعمار فرانو» و کنترل وسایل ارتباط جمعی مانند ماهواره و اینترنت توسط قدرتهای برتر، تمامی جوامع پیرامونی و خردهفرهنگها در معرض انهدام و نابودی فرهنگی از طریق از دست دادن «زبان بومی» هستند.
اعتقاد به ضعف اجتماعی از طریق گویشها!
راهبرد غالب رسانهای نظام سلطه، رسیدن به مرحله «تک زبانی» است. اصولا جهانیسازی و به تعبیر دقیقتر «غربیسازی» از این رهگذر انجام خواهد گرفت. در حالی که 96 درصد از زبانهای زنده دنیا هم اکنون فقط در بین 3 درصد انسانها به کار برده میشود. در این بین میل به شهرنشینی و نیز پروژههای همسانسازی فرهنگی که توسط دولتها اعمال شده خود زمینهساز شکلگیری این بستر هستند. به طوری که طبق تحقیقات جهانی صورت گرفته اکثر والدین به این باور رسیدهاند صحبت کردن به زبانی بومی برای کودکانشان یک ضعف اجتماعی محسوب میشود. به همین دلیل بسیاری افراد میبایست برای رساندن مقصود خود به زبانی غیر از زبان مادری تکلم کرده که در نهایت دچار «نا به هنجاری زبانی» میشوند. به اعتقاد روانشناسان این عارضه در صورت استمرار منجر به «نا به هنجاری فرهنگی» خواهد شد و قربانیان این عارضه به انزوا، افزایش خشونت یا خود تخریبی دچار میشوند.
زبان هویداگر فرهنگ
یکی از حقوقی که یونسکو در حوزه آموزش برای کودکان در نظر گرفته است؛ این است که کودک حق دارد به زبان مادریاش آموزش ببیند. به عنوان مثال در هند، کتابهای ابتدایی در سالهای اولیه تحصیل، به زبان مادری نوشته و تدریس میشود. زبانهای رسمی هند از قبیل هندی، اردو و انگلیسی در کنار آن آرام آرام جایگزین شده تا جایی که حتی برای گویشی که جامعه زبانی آن یک قبیله 10 هزار نفریاند، این امر رعایت شده است. جالب است بدانید همین زبانها و گویشها اگر تقویت شوند به اتحاد ملی بیشتر کمک میکنند. زبان، مهمترین محمل و مجلای فرهنگ است.
اگر به این اعتقاد برسیم که زبان فرهنگ را هویدا میکند. هرکدام از مناطق ایران، چه زبان مستقلی داشته باشد مثل ترکی چه گویش مستقلی داشته باشد مثل مازندرانی، اگر زبان و ادبیات آن منطقه از کودکی به شکل علمی و با نظر به سابقه تاریخی-فرهنگی آن در متن هویت ایرانی، محترم داشته شود، به عنوان یک میراث و یک فرهنگ، زنده و پویا خواهد ماند.
پوستینی از جنس تهرانیگری
یکی از آسیبپذیرترین ابعاد فرهنگ ما، الگوبرداری شهرستانها از تهران، یعنی مساله پایتختزدگی است. میدانیم که تجدد و مظاهر منفی آن، چگونه همه داشتههای فرهنگی ما را تهدید میکند و میدانیم «پایتخت» بی در و دروازه چقدر در تزریق و پمپاژ کردن تجدد موثر است. به طوری که میبینیم چگونه آن شهرستانی با فرهنگ و زبان (یا گویش) غنیاش به محض ورود به تهران، پوستین تهرانیگری بر تن میکند و تبدیل به یک موجود دوزیست فرهنگی میشود. چرا به زبانها و گویشهای محلی بیشتر اهمیت ندهیم وقتی میدانیم زنده ماندن فرهنگ بومی و محلی، در راستای زنده نگه داشتن احساس هویت بومی و محلی است؟ به گونهای که مهمترین وجه این احساس هویت، زبان و گویش آنهاست.
کمی هم دلمان به حال میراثفرهنگی «زبان و گویش» بسوزد
به گزارش آمارگران یونسکو در طول هزارهای که پشت سر گذاشتیم، بیش از دو هزار زبان و لهجه و گویش بومی از میان رفته است. باورکردنی نیست که نه در تایلند، مالزی و سنگاپور بلکه در قلب اروپا در کشوری مثل سوییس نیمی از دبستانها و دبیرستانها، به اصرار اولیای دانش آموزان، همه درسها را به زبان انگلیسی تدریس میکنند. در این عصر بیامان تشخصزدایی فرهنگی، نگهداری جلوههای گوناگون فرهنگ و هویت ملی از جمله زبان و گویشهای مختلف چه دشوار شده است و ما در این میان چه غافل ماندهایم. باید بدانیم در کنار میراث مکتوب نباید از اهمیت میراث ملفوظ و گویشهایی که در گوشه گوشه ایران وجود دارد، غافل شد.
متاسفانه کمتر متوجه این احساس خطر و نیاز به حفظ و حراست به سمت گویشهای موجود در کشور و از بین رفتن آن میشویم. هنوز ارزش گویشها در ترازوی فرهنگ و میراثفرهنگی چنان که باید و شاید شناخته نشده است. چه بهتر به جای اینکه به دنبال پنهان کردن لهجه، گویش و فرهنگمان باشیم آن را با افتخار و به عنوان میراثفرهنگی حفظ کنیم. بد نیست همانطور که دلمان برای طبیعت، محیطزیست، آثار و اماکن تاریخیمان میسوزد و سعی در نگهداری آن میکنیم. کمی هم دلمان به حال میراثی به نام گویش و زبان چندین هزارسالهمان بسوزد و کاری نکنیم که جز پشیمانی و افسوس راه درمانی وجود نداشته باشد.
- منبع :
- tfshops.com
نظر خود را با ما و بقیه در میان بگذارید